بازگشتی دوباره...

خوب باز هم ما آمدیم ، طی این چند روز زیاد بهم فشار آمد ، آخه سنگینیه امتحانات همین چند روز بود. همین امروز از دست یه غول بی شاخ و دم جون سالم به در بردم(امتحان ریاضی داشتم) آخ که این روزها دلم لک زده بود برای وبلاگ خونی ، مخصوصا برای باران (البته یه دو سه بار دلم طاقت نیاورد و یواشکی یه دو سه تا وبلاگ رو خوندم ) نمی دونم چرا طی این روزها اینقدر یه حس غریبی داشتم مخصوصا که حالا دارم اینهارو می نویسم، دو به شکم که بگم یا نگم آخه این جا هر چی دلم بخواد ... (بگذریم) به هر حال دوباره باید ما رو تحمل کنید . امیدوارم هیچ وقت حس تنها بودن بهتون دست نده که آدم رو بیچاره می کنه.

نظرات 2 + ارسال نظر
صادق شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:30 ق.ظ http://restart.blogsky.com

هر چه می‌خواهد دل تنگت، بگو
ما اینجا، -همه -گوشیم برای شنیدن حرف‌های تو، مصطفی جان !

حیف که این کار انجام نشدنیه

صادق یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:57 ب.ظ http://restart.blogsky.com

چرا انجام نشدنیه؟
منتظر جوابت هستم.(اگه خواستی میل بزن)

لطفا ایمل تون رو چک کنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد